کانادا یکی از کشورهای ثروتمند و پیشرفته در دنیا  است که به دلایل متعددی همچون وضعیت اقتصادی، تحصیلی، کاری، کیفیت زندگی بسیار خوب، افراد زیادی تمایل به مهاجرت به کانادا را دارند.

اگر شما نیز جزو این گروه هستید حتما برایتان جالب است که با تاریخچه کشور کانادا بیشتر آشنا شوید. در این مقاله با ما همراه باشید تا به‌ صورت کامل با تاریخچه کشور کانادا آشنا شوید.

تاریخچه بومیان کشور کانادا

هنگامی‌که اروپایی‌ها کانادا را کاوش کردند، متوجه شدند که تمام مناطق توسط مردم بومی که بیشتر هندی بودند، اشغال شده است، چراکه اولین کاوشگران فکر می‌کردند که به هند شرقی رسیده‌اند. این مردم به روش‌های مختلف در ناحیه جدیدی که کشف کرده بودند، روزگار می‌گذارندند.

به عنوان مثال برخی با شکار و جمع‌آوری حیوانات و برخی دیگر با پرورش محصولات کشاورزی طعام خود را تامین می‌کردند. مردم ناحیه Huron-Wendat منطقه دریاچه‌های بزرگ، مانند Iroquois، کشاورز و شکارچی و سیوها نیز کوچ‌نشین بودند و گله‌های گاومیش داشتند.

اینوئیت‌ها در کنار حیات وحش قطب شمال زندگی می‌کردند. بومیان ساحل غربی ماهی را با خشک کردن و دودی کردن نگهداری کرده و از آن‌ها در طول سال تغذیه می‌کردند. در این میان البته جنگ نیز در میان گروه‌های بومی رایج بود، زیرا آن‌ها برای زمین، منابع و اعتبار خود با یکدیگر رقابت می‌کردند.

ورود تجار، مبلغان، سربازان و مستعمره‌نشینان اروپایی در این مناطق کانادا شیوه زندگی بومی را برای همیشه تغییر داد. تعداد زیادی از بومیان به دلیل بیماری‌های اروپایی که نسبت به آن‌ها مصونیت نداشتند، جان خود را از دست دادند. با این ‌حال، بومیان و اروپایی‌ها پیوندهای قوی اقتصادی، مذهبی و نظامی را در 200 سال اول زندگی مشترک خود ایجاد کردند که پایه‌های به وجود آمدن کشور بزرگی مانند کانادا را بنا نهاد.

اولین اروپایی‌های وارد شده در تاریخچه کشور کانادا

وایکینگ‌های ایسلند که  هزار سال پیش، منطقه گرینلند را به استعمار خود درآورده بودند نیز به لابرادور و جزیره نیوفاندلند امروزی رسیدند که شاید بتوان گفت اولین اروپایی‌هایی بودند که وارد سرزمینی شدند که بعدها به نام کانادا معروف شد.

اکتشافات اروپایی وارد شده به این مناطق به‌طور جدی در سال 1497 با سفر جان کابوت آغاز شد که اولین کسی بود که نقشه ساحل شرقی کانادا را به‌طور رسمی ترسیم کرد. جان کابوت، یک مهاجر ایتالیایی به انگلستان، درواقع اولین کسی بود که سواحل اقیانوس اطلس کانادا را نقشه‌برداری کرد و در سال 1497 نیز پا به نیوفاندلند یا جزیره کیپ برتون گذاشت و مدعی شد سرزمین جدید فاند در استعمار انگلستان است؛ با این ‌حال، تا سال 1610 انگلیس‌ها با هدف اسکان وارد این بخش نشدند.

از طرف دیگر ژاک کارتیه اولین اروپایی بود که در تاریخچه کشور کانادا آمده است. او رودخانه سنت لارنس را کشف کرد و به برپا نمودن شهرهای معروف امروزی در کانادا یعنی کبک و مونترال نقش بسیار مهمی بر عهده داشت.

نحوه نامگذاری کانادا در تاریخچه کشور کانادا

پس از اکتشافاتی که توسط شرقیان و اروپایی‌ها در کانادا انجام شد، در بین سال‌های 1534 و 1542، ژاک کارتیه سه سفر در سراسر اقیانوس اطلس انجام داد و ادعا کرد این بخش‌ها در سلطه پادشاه فرانسه به نام فرانسیس اول قرار دارند. کارتیه در این زمان شنید که دو راهنمای اسیر، کلمه ایروکویی کاناتا به معنای «دهکده» را برای این سرزمین تازه کشف شده به زبان آوردند. به همین دلیل در دهه 1550، نام کانادا روی نقشه‌های جهانی ظاهر شد.

درباره کد های پیش شماره تلفن شهر های کانادا در این مقاله بخوانید.

فرانسه جدید یا گسترش فرانسه در کانادا

در سال 1604، اولین سکونتگاه اروپایی‌ها در شمال فلوریدا توسط کاشفان فرانسوی پیر دو مونت و ساموئل دو شامپلین شکل گرفت که ابتدا در جزیره سنت کروکس (در مین کنونی)، سپس در پورت رویال، در آکادیا (نووای کنونی) این مناطق مسکونی ایجاد شد.

در سال 1608، شامپلین قلعه‌ای را در شهر کنونی کبک ساخت. استعمارگران در آن زمان با توجه به زمستان‌های سخت و طولانی این نواحی کانادا، با آب  ‌و هوای سختی مبارزه کردند و از ادامه سکونت در این بخش‌ها ناامید نشدند. شامپلن مستعمره را با آلگونکوین، مونتانی و هورون، دشمنان تاریخی ایروکوئی‌ها، کنفدراسیونی متشکل از پنج (بعداً شش ملت) ملت اول که برای یک قرن با شهرک‌های فرانسوی جنگیدند، متحد کرد. البته ناگفته نماند که فرانسوی‌ها و ایروکوئی‌ها در سال 1701 صلح کردند.

در این زمان مردم فرانسه و بومیان کانادایی در توسعه اقتصاد با یکدیگر همکاری کردند که ناشی از تقاضای بیش از حد پوست در اروپا بود و کانادایی‌ها با توجه به اینکه از ابتدا دامداری‌های قوی داشتند می‌توانستند این تقاضا را برآورده کنند. بعدها رهبران برجسته‌ای مانند ژان تالون، اسقف لاوال و کنت فروتناک، امپراتوری فرانسه را در آمریکای شمالی ساختند که از خلیج هادسون تا خلیج مکزیک می‌رسید.

ازخودگذشتگی‌های بومیان کانادا برای حفظ این سرزمین

کنت فروتناک در سال 1690 از تسلیم کبک به انگلیسی‌ها امتناع کرد و گفت: «تنها پاسخ من از دهان توپ‌های من خواهد بود!»؛ پیر لو موین، سیور دیبرویل، قهرمان بزرگ فرانسه نو بود که در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم، پیروزی‌های زیادی بر انگلیسی‌ها از جیمز بی در شمال تا نویس در دریای کارائیب به دست آورد.

سر گای کارلتون (لرد دورچستر)، به‌عنوان فرماندار کبک، از حقوق کانادایی‌ها دفاع کرد، حمله نظامی آمریکا به کبک را در سال 1775 شکست داد و بر مهاجرت وفاداران به نوا اسکوشیا و کبک در 1782-1783 نظارت کرد.

مبارزه برای به دست آوردن یک قاره

در سال 1670 نیز چارلز دوم که پادشاه انگلستان بود به شرکت خلیج هادسون، حقوق تجاری انحصاری بر روی حوضه زهکشی اعطا کرد. در طول 100 سال بعد، این شرکت توانست با معامله‌گرانِ مستقر در مونترال رقابت کند و از نظر اقتصادی پیشرفت‌های چشمگیری داشت.

مردان ماهر و شجاعی که با قایق‌رانی سفر می‌کردند، voyageurs و coureurs des bois نامیده می‌شدند و اتحادهای محکمی را برای اولین بار در کانادا ایجاد کردند.

مستعمرات انگلیسی در امتداد سواحل اقیانوس اطلس در کانادا که قدمت آن‌ها به اوایل دهه 1600 می‌رسد، درنهایت از فرانسه جدید ثروتمندتر و پرجمعیت‌تر شدند. در دهه 1700، فرانسه و بریتانیا برای کنترل آمریکای شمالی و کانادای تازه کشف شده باهم جنگیدند.

در سال 1759، بریتانیایی‌ها، فرانسوی‌ها را در نبرد دشت‌های آبراهام در شهر کبک شکست دادند و در این زمان بود که امپراتوری فرانسه در آمریکا پایان یافت و بخش‌های فرانسوی نشین کانادا به رسمیت شناخته شد. فرماندهان هر دو ارتش، سرتیپ جیمز ولف و مارکی دو مونتکلم، در رهبری نیروهای خود در نبرد کشته شدند.

تشکیل استان کبک در تاریخچه کشور کانادا

همان‌طورکه می‌دانید در حال حاضر ایالت کبک یکی از مهم‌ترین بخش‌های کانادا به شمار می‌رود و افراد زیادی سالیانه تمایل دارند به این بخش از کانادا مهاجرت کنند. زبان رسمی این ایالت نیز برخلاف سایر قسمت‌های کانادا هنوز فرانسوی است.

پس از جنگ، بریتانیایی‌ها نام این مستعمره را به «استان کبک» تغییر دادند. مردم کاتولیک فرانسوی‌زبان که به‌عنوان ساکنان یا کانادایی‌های اصیل شناخته می‌شوند، تلاش کردند تا شیوه زندگی خود را در امپراتوری بریتانیایی انگلیسی‌زبان و تحت حکومت پروتستان حفظ کنند.

طرح قوانین استان کبک در ابتدای نامگذاری آن

برای اداره بهتر اکثریت کاتولیک رومی فرانسه، پارلمان بریتانیا قانون‌های جدید کبک در سال 1774 را تصویب کرد. یکی از پایه‌های قانون اساسی کانادا، به‌عنوان قانون کبک این بود که اصول مؤسسات بریتانیایی را با واقعیت استان تطبیق داد.

این قانون آزادی مذهبی را برای کاتولیک‌ها مجاز می‌دانست و به آن‌ها اجازه می‌داد که مناصب دولتی مخصوص به خود را داشته باشند، رویه‌ای که در آن زمان هنوز در بریتانیا مجاز نبود. قانون کبک قوانین مدنی فرانسه را احیا کرد و درعین‌حال قوانین کیفری بریتانیا را حفظ نمود.

تاریخچه کشور کانادا درباره وفاداران امپراتوری متحد و برده‌های آزاد شده در آمریکا

در سال 1776، 13 مستعمره بریتانیا در جنوب کبک اعلام استقلال کردند و ایالات‌متحده آمریکا را تشکیل دادند. آمریکای شمالی دوباره با جنگ تقسیم شد و بیش از 40 هزار نفر از افراد وفادار به تاج، به نام «وفاداران«، پس از سرکوب کردن انقلاب آمریکا گریختند و در نوا اسکوشیا و کبک ساکن شدند.

جوزف برانت نیز هزاران هندی موهاوک وفادار را به کانادا هدایت کرد. وفاداران از اصالت هلندی، آلمانی، بریتانیایی، اسکاندیناوی، بومی و دیگر ریشه‌ها و از پیشینه‌های مذهبی پرسبیتری، آنگلیکن، باپتیست، متدیست، یهودی، کواکر و کاتولیک برخوردار بودند. حدود 3 هزار سیاه‌پوست وفادار، آزادگان و بردگان، نیز به دنبال زندگی بهتر به شمال آمدند.

آغاز دموکراسی در تاریخچه کشور کانادا

بعد از به رسمیت شناخته شدن استان کبک نهادهای دموکراتیک به‌تدریج و به‌طور مسالمت‌آمیز توسعه یافتند. اولین مجمع نمایندگان در هالیفاکس و نوا اسکوشیا، در سال 1758 انتخاب شد. جزیره پرنس ادوارد در سال 1773 و نیوبرانزویک در سال 1785 نیز به آن پیوست. قانون اساسی سال 1791، استان کبک را به کانادای علیا (بعدها انتاریو) که عمدتاً دارای ساکنین بسیار وفادار بود، تقسیم کرد.

در دموکراسی ایجاد شده در آن زمان همچنین برای اولین بار به کانادا مجامع قانون‌گذاری منتخب مردم را ایجاد کردند. نام کانادا نیز در این زمان رسمی ‌شد و از آن زمان به بعد استفاده می‌شود. مستعمرات اقیانوس اطلس و تمام قسمت‌های کشف شده جدید برای کانادا هم درمجموع به‌عنوان آمریکای شمالی بریتانیا شناخته می‌شدند.

درباره زبان رسمی کانادا در استان های مختلف این کشور چه می‌دانید؟

لغو برده‌داری در تاریخچه کشور کانادا

برده‌داری در زمان کشف کانادا در سراسر جهان از آسیا، آفریقا و خاورمیانه گرفته تا قاره آمریکا وجود داشته است. اولین جنبش برای لغو تجارت برده در اقیانوس اطلس در اواخر دهه 1700 در پارلمان بریتانیا ظهور کرد. در سال 1793، کانادای شمالی، به رهبری فرمانداری به نام جان گریوز سیمکو، یک افسر نظامی وفادار، اولین استان در امپراتوری بود که به سمت لغو برده‌داری حرکت کرد.

در سال 1807، پارلمان بریتانیا خریدوفروش برده را ممنوع کرد و در سال 1833 برده‌داری را در سراسر امپراتوری لغو کرد. در همین زمان بود که هزاران برده با خوشحالی از ایالات‌متحده فرار کردند و از طریق راه‌آهن زیرزمینی، به‌عنوان یک شبکه ضد برده‌داری مسیحی خود را به کانادا رسانده و در این کشور ساکن شدند.

شرایط اقتصاد در حال رشد در تاریخچه کشور کانادا

کشور کانادا در حال حاضر، هم به دلیل منابع بسیار غنی خود و مردم دوستدار پیشرفت و هم به دلیل سیاست‌های عالی برای جذب سرمایه یکی از پرقدرت‌ترین کشورها در سراسر جهان است. اولین شرکت‌ها در کانادا در زمان رژیم‌های فرانسه و بریتانیا تشکیل شد و این شرکت‌ها در کانادا برای تجارت خز به اروپا باهم رقابت کردند.

در این زمان شرکت خلیج هادسون با کارمندان فرانسوی، بریتانیایی و بومی کانادایی، از فورت گری (وینیپگ) و فورت ادمونتون تا فورت لنگلی (نزدیک ونکوور) و فورت ویکتوریا (نواحی تجاری که بعداً به شهر تبدیل شدند) بر تجارت در شمال غربی کانادا تسلط پیدا کرد.

اولین موسسات مالی در کانادا نیز در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 افتتاح شدند. بورس اوراق بهادار مونترال در سال 1832 افتتاح شد. برای قرن‌ها اقتصاد کانادا عمدتاً بر کشاورزی و صادرات منابع طبیعی مانند خز، ماهی و الوار متمرکز بود که محصولات به دست آمده توسط جاده‌ها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و کانال‌ها انتقال پیدا می‌کردند.

در همین زمان سرهنگ دوم جان گریوز سیمکو اولین فرماندار عالی کانادا و بنیان‌گذار شهر یورک بود و تورنتو کنونی که یکی از محبوب‌ترین استان‌های کانادای حال حاضر است را به وجود آورد.

جنگ 1812 به‌عنوان نبرد برای حفظ کانادا

پس از شکست ناوگان ناپلئون بناپارت در نبرد ترافالگار (1805)، نیروی دریایی بخش‌های آبی را تحت سلطه خود داشتند. امپراتوری بریتانیا که شامل کانادا نیز می‌شد، برای مقاومت در برابر تلاش بناپارت در تسلط بر اروپا مبارزه کرد. این امر منجر به خشم آمریکا از دخالت بریتانیا در کشتیرانی آن‌ها شد.

ایالات‌متحده با این باور که فتح کانادا آسان خواهد بود، در ژوئن 1812 حمله‌ای را به کشور کانادا آغاز کرد؛ اما آمریکایی‌ها برای انجام این جنگ اشتباه کردند. داوطلبان کانادایی و اولین ملل، ازجمله Shawnee به رهبری رئیس Tecumseh، از سربازان بریتانیایی در دفاع از کانادا در این جنگ به‌خوبی حمایت کردند.

در ماه ژوئیه، سرلشکر سر آیزاک براک دیترویت را تصرف کرد، اما هنگام دفاع در برابر حمله آمریکایی‌ها در ارتفاعات کوئینستون، نزدیک آبشار نیاگارا، در نبردی که آمریکایی‌ها شکست خوردند، کشته شد.

در سال 1813، سرهنگ دوم شارل دو سالابری و 460 سرباز که اکثراً کانادایی‌های فرانسوی بودند، مقاومت شدیدی در این جنگ نمودند و تنها 4 نفر به عقب برگشتند. در سال 1813، آمریکایی‌ها خانه دولت و ساختمان‌های پارلمان را در یورک (تورنتو کنونی) به آتش کشیدند.

کانادایی‌ها در سدد انتقال در سال 1814 برآمدند. به دنبال این خون‌خواهی سرلشکر رابرت راس، اکسپدیشنی از نوا اسکوشیا را رهبری کرد که کاخ سفید و سایر ساختمان‌های عمومی را در واشنگتن به آتش کشیدند. پس‌ازآن، راس در نبرد جان باخت و با افتخارات نظامی بسیار زیادی در هالیفاکس کنونی به خاک سپرده شد.

در سال 1814، تلاش آمریکا برای فتح کانادا باز هم شکست خورد. بریتانیایی‌ها در آن زمان یک سیستم دفاعی کانادایی بسیار گران‌قیمت را تشکیل دادند که از آن جمله می‌توان به سیتادل‌ها در هالیفاکس و شهر کبک، حوض دریایی در هالیفاکس و فورت هنری در کینگستون اشاره کرد.

امروزه این مکان‌ها به مکان‌های تاریخی محبوب در کانادا تبدیل شده‌اند. در تاریخچه کشور کانادا مشخص است که مرز کنونی کانادا و ایالات‌متحده نیز تا حدی نتیجه جنگ 1812 است که تضمین کرد کانادا باید مستقل از ایالات‌متحده باقی بماند.

دوک ولینگتون تعدادی از بهترین سربازان خود را برای دفاع از کانادا در سال 1814 فرستاد. سپس بای تاون (اتاوای کنونی) را به‌عنوان نقطه پایانی کانال ریدو، بخشی از شبکه‌ای از قلعه‌ها برای جلوگیری از حمله ایالات‌متحده آمریکا به کانادا انتخاب کرد. از نو. ولینگتون که در سال 1815 ناپلئون را شکست داد، نقش مستقیمی در تأسیس پایتخت ملی کشور کانادا داشت.

در سال 1813، لورا سکورد، همسری متشخص و مادری موفق برای پنج فرزند، یک سفر خطرناک 19 مایلی (30 کیلومتری) را با پای پیاده انجام داد تا به ستوان جیمز فیتز گیبون در مورد حمله برنامه‌ریزی‌شده آمریکایی‌ها هشدار دهد. شجاعت او به پیروزی در نبرد سدهای بیور کمک کرد. او تا به امروز نیز در کانادا به‌عنوان یک قهرمان شناخته می‌شود.

نگاهی به شورش‌های 1837 در تاریخچه کشور کانادا

در دهه 1830، اصلاح‌طلبان در کانادای شمالی و جنوبی معتقد بودند که پیشرفت به سوی دموکراسی کامل در این کشور بسیار کند است. برخی نیز اعتقاد داشتند که کانادا باید ارزش‌های جمهوری‌خواهانه آمریکایی را بپذیرد یا حتی سعی کند به ایالات‌متحده بپیوندد.

هنگامی‌که شورش‌های مسلحانه در سال‌های 1837-1838 در منطقه‌ای خارج از مونترال و در تورنتو رخ داد، شورشیان از حمایت عمومی کافی برای موفقیت برخوردار نبودند. آن‌ها توسط سربازان انگلیسی و داوطلبان کانادایی شکست خوردند. در همین زمان بود که تعدادی از شورشیان به دار آویخته یا تبعید شدند. برخی از تبعیدیان بعداً مجدد به کانادا بازگشتند.

لرد دورهام، یک اصلاح‌طلب انگلیسی که برای گزارش در مورد شورش‌ها فرستاده شده بود، توصیه کرد که کانادای بالا و پایین ادغام شود و به یک حکومت واحد تبدیل گردد. لرد دورهام همچنین در آن زمان گفت که سریع‌ترین راه برای پیشرفت کانادایی‌ها این است که با فرهنگ پروتستان انگلیسی‌زبان تلفیق شوند. فرانسوی‌های کانادایی زیاد با این حرف موافق نبودند و بیشتر به دنبال حفظ هویت متمایز فرانسوی کانادا بودند.

یکپارچه شدن کانادا در تاریخچه کشور کانادا

بالاخره حرف لرد دورهام به کرسی نشست و در سال 1840، کانادای شمالی و جنوبی به‌عنوان استان کانادا متحد شدند. اصلاح‌طلبانی مانند سر لوئیس هیپولیت لافونتن و رابرت بالدوین، به موازات جوزف هاو در نوا اسکوشیا، با فرمانداران بریتانیایی در راستای این هدف باهم همکاری داشتند.

اولین مستعمره بریتانیا در آمریکای شمالی که به دولت رسمی کامل دست یافت، نوا اسکوشیا در سال‌های 1847-1848 بود. بر اساس یکی از بندهای قوانین این دولت رسمی که در حال حاضر نیز اجرا می‌شود، اگر دولت رأی اعتماد مجلس را از دست داد، باید استعفا دهد. لافونتن، مدافع دموکراسی و حقوق زبان فرانسه، اولین رهبر یک دولت رسمی در کانادا شد.

کنفدراسیون در تاریخچه کشور کانادا

از سال 1864 تا 1867، نمایندگان نوا اسکوشیا، نیوبرانزویک و استان کانادا، با حمایت بریتانیا، برای ایجاد یک کشور جدید با یکدیگر همکاری کردند. این افراد به‌عنوان پدران کنفدراسیون شناخته می‌شوند. آن‌ها دو سطح حکومت ایجاد کردند که امروزه با نام‌های فدرال و استانی شناخته می‌شوند.

استان قدیم کانادا به دو استان جدید تقسیم شد و نام‌های انتاریو و کبک را به خود گرفتند که به همراه نیوبرانزویک و نوا اسکوشیا کشور جدیدی به نام Dominion of Canada را تشکیل دادند. هر استان مجلس قانون‌گذاری خود را انتخاب می‌کرد و کنترل حوزه‌هایی مانند آموزش و بهداشت را به‌صورت مخصوص به خود در اختیار داشت. این قوانین هنوز هم در استان‌های کانادا در حال اجرا می‌باشند.

پارلمان بریتانیا قانون آمریکای شمالی بریتانیا را در سال 1867 تصویب کرد. Dominion of Canada رسماً در 1 ژوئیه 1867 متولد شد. تا سال 1982، 1 ژوئیه به‌عنوان “روز Dominion” جشن گرفته می‌شد تا روزی را که کانادا به یک قلمرو خودگردان تبدیل شد، جشن بگیرد. در حال حاضر به‌طور رسمی این روز، به‌عنوان روز کانادا شناخته می‌شود.

بنابراین سلطنت کانادا را در 1 ژوئیه 1867 تأسیس کردند و کشوری ایجاد شد که امروزه آن را به‌عنوان کانادا می‌شناسیم.

فرمانروایی در کانادا از دریا تا دریا

سر لئونارد تیلی، یک مقام منتخب و پدر کنفدراسیون از نیوبرانزویک، اصطلاح Dominion of Canada را در سال 1864 پیشنهاد کرد. او از مزمور 72 در کتاب مقدس برای این نام الهام گرفت که به معنی «سلطه از دریا تا دریا و از رودخانه تا انتهای زمین» است. این عبارت مظهری قوی برای ساختن یک کشور قدرتمند، متحد، ثروتمند و آزاد بود که یک قاره را در بر می‌گرفت. این عنوان در قانون اساسی نوشته شد، حدود 100 سال به‌طور رسمی مورد استفاده قرار گرفت و امروزه به‌عنوان بخشی از میراث کانادا باقی ‌مانده است.

استان‌های کانادا به شکلی که امروز آن‌ها را می‌شناسید، طی سال‌های بعد شکل گرفتند که در جدول زیر آمده است:

لازم به ذکر است در دهه 1920، برخی معتقد بودند که هند غربی بریتانیا (سرزمین‌های بریتانیا در دریای کارائیب) باید بخشی از کانادا شود. این اتفاق نیفتاد، اگرچه کانادا و کشورهای حوزه کارائیب و کشورهای مشترک‌المنافع امروزه روابط نزدیکی دارند.

موسسه حقوقی مهاجرتی کاناداپاس با مدیریت آقای مهیار حلاج پور به عنوان مشاور حقوقی و وکیل ICCRC مهاجرت کانادا در تورنتو، امکان ارائه تمام خدمات مهاجرتی در کانادا به شما عزیزان را دارد.

فرم ارزیابی رایگان زیر را پر کنید تا کارشناسان ما با بررسی شرایط بهترین گزینه را به شما پیشنهاد دهند.

اولین نخست‌وزیر کانادا در تاریخچه این کشور

در سال 1867، سر جان الکساندر مکدونالد، پدر کنفدراسیون، به‌عنوان اولین نخست‌وزیر کانادا انتخاب شد. او در 11 ژانویه 1815 در اسکاتلند متولد شد. او یک وکیل در کینگستون، انتاریو، یک سیاستمدار با استعداد و یک شخصیت بسیار جالب بود. پارلمان کانادا بعدها 11 ژانویه را به‌عنوان روز سر جان مکدونالد به رسمیت اعلام کرد. پرتره او نیز در حال حاضر روی اسکناس‌های 10 دلاری کانادا مشاهده می‌شود.

سر جورج اتین کارتیه معمار کلیدی کنفدراسیون در کبک بود. Cartier یک وکیل راه‌آهن، مونترالر، متحد نزدیک مک‌دونالد و کانادایی میهن‌پرست، کبک را به سمت کنفدراسیون هدایت کرد و به مذاکره برای ورود سرزمین‌های شمال غربی، مانیتوبا و بریتیش کلمبیا به کانادا کمک کرد.

چالش در غرب در تاریخچه کشور کانادا چه بود؟

هنگامی‌که کانادا در سال 1869 منطقه وسیع شمال غربی را از شرکت خلیج هادسون در اختیار گرفت، بخش بزرگی از رودخانه سرخ مورد مشورت قرار نگرفت. در پاسخ، لویی ریل یک قیام مسلحانه را رهبری کرد و فورت گری، پایتخت را تصرف کرد. با این اقدامات آینده کانادا در خطر بود.

اگر کانادا نمی‌توانست فضای داخلی را کنترل کند، چگونه می‌توانست از دریا به دریا برسد؟

در این زمان بود که اتاوا سربازانی را برای بازپس‌گیری فورت گری در سال 1870 فرستاد. ریل به ایالات‌متحده گریخت و کانادا استان جدیدی را تأسیس کرد و نام آن را مانیتوبا گذاشت. بعدها، هنگامی‌که متیس و حقوق سرخپوستان دوباره توسط شهرک‌سازی به سمت غرب در معرض تهدید قرار گرفتند، شورش دوم در سال 1885 در ساسکاچوان امروزی منجر به محاکمه و اعدام ریل به دلیل خیانت بزرگ به کشور خود شد، تصمیمی که در کبک به‌شدت با آن مخالفت کردند؛ زیرا ریل توسط بسیاری از کانادایی‌های مقیم کبک به‌عنوان یک قهرمان، مدافع حقوق متیس و پدر مانیتوبا شناخته می‌شود.

پس از اولین قیام متیس، نخست‌وزیر مکدونالد در سال 1873 پلیس سواره شمال غرب (NWMP) را برای آرام کردن غرب و کمک به مذاکرات با هندی‌ها تأسیس کرد. NWMP فورت کلگری، فورت مک‌لئود و دیگر مراکزی را که امروزه شهرها و شهرک‌های مختلفی در کانادا هستند را تأسیس کرد. رجینا نیز به دفتر مرکزی آن تبدیل شد. امروزه پلیس سواره سلطنتی کانادا نیروی پلیس ملی و یکی از شناخته‌شده‌ترین نمادهای کانادا است.

راه‌آهن بزرگ کشور کانادا از دریا تا دریا

بریتیش کلمبیا در سال 1871 پس از قول اتاوا مبنی بر ساخت راه‌آهن به سمت سواحل غربی به کانادا پیوست. این پروژه توسط سرمایه‌گذاران انگلیسی و آمریکایی تأمین مالی شد و توسط کارگران اروپایی و چینی ساخته شد. پس ‌از آن، چینی‌ها در کانادا در معرض تبعیض قرار گرفتند و باید برای زندگی در کانادا مالیات‌های متفاوتی را نسبت به کانادایی‌ها پرداخت می‌کردند. دولت کانادا در سال 2006 به دلیل این سیاست تبعیض‌آمیز عذرخواهی کرد و آن را کنار گذاشت.

حرکت به سمت غرب در تاریخچه کشور کانادا

اقتصاد کانادا در طول سال‌های رونق اقتصادی دهه 1890 و اوایل دهه 1900 رشد کرد و صنعتی‌تر شد. در این زمان یک ‌میلیون انگلیسی و یک‌ میلیون آمریکایی به کانادا مهاجرت کردند. سر ویلفرد لوریه اولین نخست‌وزیر فرانسه-کانادا از زمان کنفدراسیون بود که مهاجرت به غرب را تشویق کرد.

پرتره او در حال حاضر روی اسکناس‌های 5 دلاری کانادا مشاهده می‌شود. راه‌آهن این امکان را برای مهاجران از جمله 170 هزار اوکراینی، 115 هزار لهستانی و ده‌ها هزار نفر از آلمان، فرانسه، نروژ و سوئد فراهم کرد تا قبل از سال 1914 در غرب کانادا مستقر شوند و بخش کشاورزی پررونقی را در این منطقه توسعه دهند.

مقاله نوع حکومت کانادا اطلاعات دقیقی را از نظام حکومتی این کشور در اختیار شما قرار می‌دهد.

جنگ جهانی اول در تاریخچه کشور کانادا

نشان کلاهک برگ افرا از جنگ جهانی اول در کانادا مرسوم شد. سربازان کانادایی استفاده از برگ افرا را در دهه 1850 آغاز کردند. یادبود ویمی در فرانسه از کسانی که در نبرد ویمی ریج در 9 آوریل 1917 خدمت کردند و جان باختند، قدردانی می‌کند و این اولین پیروزی بریتانیا در جنگ جهانی اول بود.

به همین دلیل اکثر کانادایی‌ها به اینکه بخشی از امپراتوری بریتانیا بودند، افتخار می‌کردند. بیش از 7 هزار نفر داوطلب شدند تا در جنگ آفریقای جنوبی در طی سال‌های 1899-1902 بجنگند که معروف به جنگ بوئر است و بیش از 260 نفر نیز در این جنگ جان باختند. در سال 1900، کانادایی‌ها در نبردهای پاردبرگ (کوه اسب) و لیلفونتین شرکت کردند و پیروزی‌هایی به دست آوردند که غرور ملی را در کانادا تقویت کرد.

هنگامی‌که آلمان در سال 1914 به بلژیک و فرانسه حمله کرد و بریتانیا اعلام جنگ نمود، اتاوا نیروی اعزامی کانادا (بعدها سپاه کانادا) را تشکیل داد. بیش از 600 هزار کانادایی در جنگ خدمت کردند که بیشتر آن‌ها از مجموع جمعیت هشت میلیونی آن زمان کانادا، خودشان داوطلب بودند.

در میدان نبرد، کانادایی‌ها ثابت کردند که سربازان سرسخت و مبتکری هستند. کانادا در تراژدی و پیروزی جبهه غرب سهیم بود. سپاه کانادا ویمی ریج را در آوریل 1917 با 10 هزار کشته یا زخمی تصرف کرد و شهرت کانادایی‌ها را به خاطر شجاعت تضمین کرد. امروزه نیز در کانادا 9 آوریل به‌عنوان روز Vimy جشن گرفته می‌شود.

متاسفانه، از سال 1914 تا 1920، اتاوا بیش از 8 هزار تبعه سابق اتریش-مجارستان، عمدتاً مردان اوکراینی را به‌عنوان «بیگانگان دشمن» در 24 اردوگاه کار در سرتاسر کانادا زندانی کرد، در حالی‌ که بریتانیا با آن موافق نبود. در سال 1918، تحت فرماندهی ژنرال سر آرتور کوری، بزرگ‌ترین سرباز کانادا، سپاه کانادا در طی صد روز در کنار سربازان امپراتوری فرانسه و بریتانیا پیشروی کرد.

این نبردها شامل نبردهای پیروزی بخش در 8 اوت 1918 بود که آلمانی‌ها آن را «روز سیاه ارتش آلمان» نامیدند. با تسلیم آلمان و اتریش، جنگ در 11 نوامبر 1918 با اعلام رسمی آتش‌بس پایان یافت. درمجموع در این جنگ، 60 هزار کانادایی کشته و 170 هزار نفر زخمی شدند. این جنگ، غرور ملی و امپریالیستی را به‌ویژه در کانادایی‌های انگلیسی‌زبان بسیار تقویت کرد.

شروع حق رای برای زنان در تاریخچه کشور کانادا

در زمان کنفدراسیون، حق رای به مردان بالغ سفیدپوست صاحب دارایی محدود می‌شد. این امر در اکثر کشورهای دموکراتیک در آن زمان رایج بود. تلاش زنان برای دستیابی به حق رای به‌عنوان جنبش حق رای زنان در آن زمان شناخته می‌شود. بنیان‌گذار آن در کانادا دکتر امیلی استو، اولین زن کانادایی بود که در کانادا طبابت کرد. در سال 1916، مانیتوبا اولین استانی بود که به زنان حق رأی داد.

در سال 1917، دولت فدرال سر رابرت بوردن به لطف رهبری زنانی مانند دکتر استو و دیگر افراد خواستار حق رأی، در انتخابات فدرال به زنان حق رأی داد. ابتدا حق رأی به پرستاران زن در جبهه جنگ داده شد.

سپس به زنانی که با مردان در خدمت فعال زمان جنگ در سال 1918 شرکت داشتند حق رأی دادند و بعد اکثر شهروندان زن کانادایی 21 ساله و بالاتر، از حق رای در انتخابات فدرال برخوردار شدند. در سال 1921 اگنس مکفیل که یک زن کشاورز و معلم بود نیز اولین زن نماینده مجلس در کانادا شد؛ اما استان کبک حدود 20 سال بعد یعنی در سال 1940 به زنان حق رأی داد.

روز یادبود سربازان فداکار کانادایی در تاریخچه کشور کانادا

کانادایی‌ها هر سال در 11 نوامبر مراسم یادبودی را برای فداکاری جانبازان و شجاعان خود در تمام جنگ‌ها تا به امروز که کانادایی‌ها در آن شرکت کردند و منجر به ماندگاری کانادا شده است را برگزار می‌کنند. کانادایی‌ها لباس قرمزی را می‌پوشند و در ساعت 11 از یازدهمین روز ماه یازدهم میلادی برای ادای احترام به فداکاری بیش از یک‌ میلیون مرد و زن شجاعی که برای مستقل و پیروز ماندن کانادا خدمت کرده‌اند و 110 هزار  نفری که جان خود را داده‌اند، یک دقیقه سکوت می‌کنند.

از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم در کانادا

پس از جنگ جهانی اول، امپراتوری بریتانیا به یک انجمن آزاد از دولت‌ها به نام ملل بریتانیایی مشترک‌المنافع تبدیل شد. کانادا به همراه سایر کشورهای جانشین امپراتوری مانند هند، استرالیا، نیوزیلند و چندین کشور آفریقایی و کارائیب تا به امروز یکی از اعضای برجسته مشترک‌المنافع باقی‌مانده است. بعد از این زمان کسب‌وکارها در کانادا رونق پیدا کرد و بیکاری تا حد زیادی کم شد.

با این ‌حال، سقوط بازار سهام در سال 1929 به رکود بزرگ در کانادا منجر شد. بیکاری در سال 1933 به 27 درصد رسید و بسیاری از مشاغل از بین رفتند. کشاورزان در غرب کانادا از قیمت پایین غلات و خشک‌سالی وحشتناک آن زمان، بیشترین آسیب را دیدند.

تقاضای فزاینده‌ای برای دولت برای ایجاد یک شبکه ‌ایمنی اجتماعی با حداقل دستمزد، هفته کاری استاندارد و برنامه‌هایی مانند بیمه بیکاری در آن زمان وجود داشت. سپس یک بانک مرکزی برای مدیریت عرضه پول و ایجاد ثبات در سیستم مالی، در سال 1934 ایجاد شد. مهاجرت کاهش یافت و بسیاری از پناهندگان، ازجمله یهودیانی که در سال 1939 از آلمان نازی به کانادا فرار کرده بودند، از کانادا بیرون رفتند.

در جنگ جهانی دوم، کانادایی‌ها ساحل جونو را به‌عنوان بخشی از تهاجم متفقین به نرماندی در روز 6 ژوئن 1944، تصرف کردند. برای شکست نازیسم و فاشیسم، متفقین به اروپای اشغال شده توسط نازی‌ها حمله کردند. کانادایی‌ها در سال‌های 1943-1944 در آزادی ایتالیا شرکت کردند.

در تهاجم حماسی به نرماندی در شمال فرانسه در 6 ژوئن 1944، معروف به D-Day، 15 هزار سرباز کانادایی یورش بردند و ساحل جونو را از ارتش آلمان گرفتند که یک دستاورد بزرگ ملی تازه در این کشور بود. تقریباً از هر ده سرباز متفقین در روز D، یک نفر کانادایی بود. ارتش کانادا هلند را در 1944-1945 آزاد کرد و به تسلیم آلمان در 8 مه 1945 منجر شد و به شش سال جنگ در اروپا پایان داد.

بعد از این زمان اقتصاد کشور کانادا مجددا روند رو به رشدی را در پیش گرفت و نرخ بیکاری رفته رفته به قدری کم شد که امروزه مهاجرین بسیاری، تنها به قصد داشتن یک شغل مناسب به این کشور مهاجرت می‌کنند.

جنگ جهانی دوم در تاریخچه کشور کانادا

جنگ جهانی دوم در سال 1939 زمانی آغاز شد که آدولف هیتلر، دیکتاتور ناسیونال سوسیالیست (نازی) آلمان، به لهستان حمله کرد و بسیاری از بخش‌های اروپا را فتح کرد. کانادا با متحدان دموکراتیک خود در مبارزه برای شکست دادن استبداد به کمک اسلحه شروع به فعالیت کرد.

بیش از یک‌میلیون کانادایی و ساکنان نیوفاندلند (نیوفاندلند یک نهاد جداگانه بریتانیایی بود) در جنگ جهانی دوم، از میان یک جمعیت 11.5 میلیون نفری، خدمت کردند. این تعداد واقعا قابل توجه بود و از این تعداد 44 هزار نفر کشته شدند.

کانادایی‌ها در جنگ جهانی دوم نیز شجاعانه جنگیدند و در دفاع ناموفق از هنگ‌کنگ (1941) در برابر حمله امپراتوری ژاپن و در یک حمله ناموفق به Dieppe تحت کنترل نازی‌ها در سواحل فرانسه (1942) متحمل خسارت شدند.

نیروی هوایی سلطنتی کانادا (RCAF) در نبرد بریتانیا شرکت کرد و مقدار زیادی از خدمه هوایی مشترک‌المنافع را در بمب‌افکن‌ها و هواپیماهای جنگنده بر فراز اروپا تأمین نمود. علاوه بر این، کانادا با بیش از 130 هزار خدمه هوایی متفقین که در کانادا تحت برنامه آموزش هوایی مشترک‌المنافع بریتانیا آموزش دیدند، بیش از هر کشور دیگر مشترک‌المنافع به تلاش هوایی متفقین کمک کرد.

نیروی دریایی سلطنتی کانادا (RCN) بهترین تجربه خود را در نبرد اقیانوس اطلس، هنگام محافظت موفقیت‌آمیز از کاروان کشتی‌های تجاری در برابر زیردریایی‌های آلمانی تجربه کرد. نیروی دریایی تجاری کانادا همچنین به تغذیه، پوشاک و تأمین مجدد بریتانیا کمک کرد. در پایان جنگ جهانی دوم، کانادا سومین نیروی دریایی بزرگ جهان را داشت.

در جنگ اقیانوس آرام، ژاپن به جزایر آلوتی حمله کرد، به فانوس دریایی در جزیره ونکوور حمله کرد، بالن‌های آتشین را بر فراز مجسمه‌های مسیح و چمنزارها پرتاب کرد و با اسیران جنگی کانادایی که در هنگ‌کنگ اسیر شده بودند، بدرفتاری شدید کرد. ژاپن درنهایت در 14 اوت 1945 (پایان چهار سال جنگ در اقیانوس آرام) تسلیم شد.

متاسفانه وضعیت جنگ و افکار عمومی منجر به جابجایی اجباری کانادایی‌های ژاپنی‌الاصل توسط دولت فدرال و فروش اموال آن‌ها بدون غرامت شد. این اتفاق در حالی رخ داد که ارتش و RCMP به اتاوا گفتند که این افراد خطر کمی برای کانادا دارند ولی دولت کانادا نپذیرفت. دولت کانادا در سال 1988 به خاطر اشتباهات دوران جنگ عذرخواهی کرد و به قربانیان فوق‌الذکر غرامت پرداخت نمود.

سخن آخر

همان‌طورکه ملاحظه کردید کشور بزرگ کانادا با فراز و نشیب‌های بسیار زیادی دست‌وپنجه نرم کرده است. افراد بسیاری تلاش کرده‌اند تا بتوانند کانادا را به شکلی که امروز هست درآورند و آن را حفظ کنند. کانادا توانست با قدرت زیاد در برابر دشمنان بایستد و امروزه به یکی از کشورهای ثروتمند و اقتصادی پیشرفته در دنیا تبدیل شود که کیفیت زندگی از هر لحاظ در آن بالا می‌باشد و سالیانه مهاجران زیادی را با تجربه و تخصص‌های مختلف به خود جذب می‌کند.

اگر شما نیز دوست دارید برای پیشرفت زندگی خود به این کشور مهاجرت کنید می‌توانید از راهنمایی کارشناسان مجرب ما در مجموعه حقوقی و مهاجرت کاناداپاس در این زمینه کمک بگیرید.